د
به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمیدونن، دوسمون داشتن نمی دونستیم.
به سلامتی درخت!
نه به خاطرِ میوش، به خاطرِ سایش.
به سلامتی دیوار!
نه به خاطرِ بلندیش، واسه اینکه هیچوقت پشتِ آدم روخالی نمیکنه.
به سلامتی دریا!
نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یکرنگیش.
به سلامتی سایه!
که هیچوقت آدم رو تنها نمیذاره.
به سلامتی پرچم ایران!
که سهرنگه، تخممرغ! که دورنگه، رفیق! که یهرنگه.
به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمیدونن، دوسمون دارن و نمیدونیم.
به سلامتی نهنگ!
که گندهلات دریاست.
به سلامتی زنجیر!
نه به خاطر اینکه درازه، به خاطر اینکه به هم پیوستنش.
به سلامتی خیار!
نه به خاطر «خ»ش، فقط به خاطر «یار»ش.
به سلامتی شلغم!
نه به خاطر (شل)ش، به خاطر(غم)ش.
به سلامتی کرم خاکی!
نه به خاطر کرمبودنش،به خاطر خاکیبودنش
به سلامتی پل عابر پیاده!
که هم مردا از روش رد میشن هم نامردا !
به سلامتی برف!
که هم روش سفیده هم توش.
به سلامتی رودخونه!
که اونجا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن.
میخوریم به سلامتی گاو!
که نمیگه من، میگه ما.
به سلامتی دریا!
که ماهی گندیدههاشو دور نمیریزه.
میخوریم به سلامتی اون که همیشه راستشو میگه.
به سلامتی سنگ بزرگ دریا!که سنگای دیگه رو میگیره دورش.
به سلامتی بیل!
که هرچه قدر بره تو خاک، بازم برّاقتر میشه.
به سلامتی دریا!
که قربونیاشو پس میآره.
به سلامتی تابلوی ورود ممنوع!
که یه تنه یه اتوبان و حریفه********
bavar nakon tanhaei@ ra
....................##....................
hendevaney royahayetan shirin
anar movafaghiy@hayetan por daneh
pesteye khateratetan khandan
gheseye zendegitan khosh & omretan chon yalda boland
baad
**yalda pishapish mobarak**
دلم گرفته آسمون ، نمی تونم گریه کنم
شکنجه می شم از خودم ، نمی تونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها رو سینه من اومده
باز داره باورم می شه ، خنده به من نیوموده
دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم
تو روزگار بی کسی یه عمره که در به درم
حتی صدای نفسم ، می گه که توی قفسم
من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم
دلم گرفته آسمون ، یه کم منو حوصله کن
نگو که از این روزگار ، یه خورده کمتر گله کن
منو به بازی می گیرن عقربه های ساعتم
برگه تقویم می کنه لحظه به لحظه لعنتم
آهای زمین نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن
خدا خودت به داد این بنده رو سیاهت برس، خدا جونم بیشتر از هر موقع بهت نیاز دارم
نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز / دانشآموزان عالم را همه دانا کند ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین / بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند